loading...

«اتاق گوشواره»

وسیله ای برای آزاد سازی مطلق ذهن

بازدید : 361
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 8:02

در راستای خروج از فضای ویروسی و غمبار حاکم، قصد دارم در مورد تئاتر و پیشامدهاش بنویسم. :)) البته فی الواقع که به تعویق افتاده...

یار من بی ظن خود شد یار من
بازدید : 354
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 17:28

هیچ ایده یا بهانه‌‌‌ای برای رفتن ندارم. دایی فردا صبح میره و شب برمیگرده. هرطور شده باید برم چون تقریبا وقتی نمونده! سرم درد میکنه بس که فکر کردم و مغزم یاری نکرده. مطمئنا بعدا بهشون میگم برای چی رفتم. اصلا نگم هم خیلی واضح متوجه خواهندشد ولی وقتی اون کار انجام شده باشه، نمیشه زمان رو به عقب برگردوند و کاری از پیش برد...

تا حدی حالت سرماخورده طور دارم. البته خیلی خفیفه. و میترسم یا قرنطینه بشم یا اگه نشم چون وضعیتم اینطوریه، ایمنی بدنم جوابگو نباشه و مبتلا بشم! تازه مجبورم جای شلوغِ پررفت و آمد هم برم. :|

.

یکی از دوستام که ایران نیست و عصری به زحمت باهم صحبت کردیم گفت همینطوریش هم من توی جامعه انگشت نما بودم (به خاطر حجاب! خیلی محجبه است...) و به خاطر چهره ام مشخصه آسیایی هستم و کاملا مشخصه که ایرانی ام! جدیدا توی خیابون که قدم میذارم کرونا کرونا گویان دنبالم میکنن و مسخره میکنن. یا حتی فرار میکنن. :|

چه وجهه‌ی خوبی داریم توی کشورهای اروپایی. :| واقعا افتخار میکنم به ایرانی بودنم. :)))))))

لاو ترکوندن در اتوبوس کار زشتی نیست اصن
بازدید : 238
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:31

توی این مدتی که بلاگر بودم (البته اگه واقعا بوده باشم...) ، هر وقت خیلی ناراحت، عصبی، مضطرب، دل آشفته، سردرگم و ... بودم یه بلا سر وبلاگم آوردم! :| از تغییر اسم و عکس نویسنده گرفته تا پیش نویس شدن پست‌ها و حتی حذف وبلاگ. این روزها هم به نبودن و ننوشتن دارم فکر میکنم. راستش رو بخواید دوست ندارم در مورد زندگی جدیدم تا وقتی به نظم و ثبات نرسیده چیزی بنویسم. به خاطر انتقالی توی یه برزخ و بلاتکلیفی غوطه ور شدم. حس میکنم توی این دانشگاه معلقم. همه چی موقتیه. باید باشم و نباشم. دوست ندارم با اینجا خاطره بسازم چون میدونم قطعا روزی دلتنگش خواهم شد. لعنتی من گاهی برای هیوا هم دلم تنگ میشه :| ، بهشتِ بهشتی که جای خود داره. بگذریم! خاطره رو میگفتم؛ خاطره سازی برای من مساوی میشه با ثبت تمام وقایع و جزئیات. حالا برای ننوشتن چه راهکاری به ذهنم میرسه؟ دور شدن از فضای وبلاگ نویسی! میدونم ایده‌ی مسخره ایه ولی همیشه جواب داده و در واقع امتحانش رو پس داده. :)) از طرفی دوست دارم خاطرات و نوشته‌های دانشگاهم با وقایع دانشگاه جدیدم شروع بشه. دوست دارم خیالات دیروز که به حقیقت پیوستن، خاطرات امروزم بشه. :)) این مقدمه برای خداحافظی کافی نیست؟! :دی

.

مسلما مجددا خواهم نوشت. شاید همینجا. شاید یه جای دیگه. شاید یه وبلاگ جدید. شاید کانال تلگرام. شاید توییتر یا اینستاگرام...

این روزها وبلاگ نویسی خیلی کمرنگ تر از سابق شده و خیلی‌هاتون یا کلا رفتید و نیستید یا پیدای پنهان هستید! خلاصه بگم اگه همچنان تمایل به خوندن خزعبلات من داشتید همینجا اعلام کنید تا اگه این وبلاگ رو حذف کردم دستتون به یه جا بند باشه. :دی

کامنت‌ها به مدت ١٠ روز باز هستن و بعد از اون بسته خواهند شد.

.

نمیدونم کی برمیگردم و چقدر زمان نیازه برای نبودن ولی به قول نیما «من از یادتون نمی‌کاهم.» همچنان هم محتاج دعاهای خوبتون هستم. برام دعا کنید این بار بشه، همین. :))

خدانگهدار همگی. دوستدارتون لولی وش مسرور.❤

خرید آپارتمان در سعادت آباد
بازدید : 420
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:31

نگاهش سمت دیگر بود

ورای آشیان جایی

سرایی، کوچه‌ای، باغی، شباهنگ فریبایی

به هر پر آتشی از کوچ و هر رگ جرعه‌ی داغی

پرستو داشت در سینه سر خورشید پیمایی

شبی را تا سحر جوشید

تلاطم‌هاش دریا شد

پرش با آسمان آمیخت

سرش گرم تماشا شد

سوار بال‌های کوچ، خیالش رفت تا آغاز

و فصل اولش را زیست

به زیر سایه‌ی پرواز

پر از شور و پر از بودن، کران آسمان را گشت

پرستو رفت

پرستو رفت

پرستو باز هم برگشت

نه دیگر بال بر تن داشت

نه رد آشیانش بود

بدون میل کوچیدن، بدون شهوت پرواز

نوشت از رفتن و ماندن

نوشت از آخر و آغاز؛

به کوچ مرده‌ی هر شعر شبی پایان بدهکارم

پرستو گفت: «آدم‌ها! من از پرواز بیزارم…»

+ حتما نظرتون رو بگید. چطوره؟ :)

خرید آپارتمان در سعادت آباد
بازدید : 245
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:31

وقتی زیرنویس شبکه‌ی خبر رو می‌بینم که اعلام می‌کنه هیچ مورد مبتلا به کرونایی هنوز در کشور پیدا نشده، دوست دارم از همون فاصله و از روی همون مبلی که روش لم دادم، نزدیک‌ترین شی ممکن رو به سمت تلویزیون پرتاب کنم و خردش کنم. :| چرا اینقدر دروغگو هستید انصافا؟!
.

گفت توی بیمارستان امام خمینی یه نفر بستری هستش و کرونا داره و خودش ویزیتش کرده. :| من و خاله هم تا شنیدیم، بلافاصله پا به فرار گذاشتیم. عاخه چنین خبری رو وسط شام می‌دن؟ :| بیشتر برای این گفت که به دخترخاله که دانشجوی پرستاری و اونجاست، خبر بدیم مواظب باشه…

.

شنیده‌بودم برای استاجریش بیمارستان امام رو انتخاب کرده. همون حوالی ساعت ۹ که فهمیدم، خواستم بهش بگم تا کار از کار نگذشته، شریعی رو انتخاب کنه ولی نگفتم. بین مهربون و بدجنس درونم جنگ به پا شد! یکی می‌گفت بگو، اون یکی می‌گفت به تو چه!

برای رهایی از این درگیری ذهنی سعی کردم خودم رو مشغول کنم. کتاب واژگان آیلتس رو باز کردم. کلمه‌ی اول: manufacture. مثالش: the company that manufactures drugs. :| کلمه‌ی بعدی: Not only, but also. مثالش: He’s not only a good pianist but also a good painter. :| پشیمون از زبان خوندن، رفتم تلویزیون ببینم. شبکه۲ بود، بلافاصله نوشت فلان برنامه رو در فلان پیام‌رسان (داخلی) دنبال کنید. :| زدم شبکه خبر. باز اون جمله‌ی مضحک زیرنویس شد. در ادامه‌اش نوشت، ماهواره‌های فلان و بهمان… :| بقیه‌ی جمله رو نخوندم. رفتم کنار خاله که داشت برنامه‌ی ترم آینده‌اش رو چک می‌کرد نشستم. تا من نشستم گفت چای می‌خوری؟ گفتم نه. گفت گلِ محمدی ریختما، خوش مزه شده. :|

[ معنی این پوکرها شما نمی‌فهمید. فقط خودم می‌دونم عمق فاجعه کجاست! :| ]

هیچی دیگه، در نهایت «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» باعث شدن تا پیام بدم. چند دقیقه بعد زنگ زد. ازم دلیل خواست، منم توضیح دادم. میگه اگه کرونا بگیرم ناراحت میشی؟ میگم نظر خودت چیه؟ میگه با چیزایی که ازت دیدم، نه! میگم از مردن رنج بقیه هیچ‌وقت خوشحال نمیشم. این رو ندیدی تا حالا؟ میگه بستگی به بقیه‌اش داره. میگم کاری نداری؟ میگه باور کنم نگرانم شدی؟ میگم نه. میگه پس چرا گفتی؟ میگم وظیه‌ام بود. فلانی گفت به هر کی می‌شناسم بگم. میگه از کجا میدونستی من میرم امام؟ میگم بچه‌ها گفتن. میگه ینی با بچه‌ها در مورد من حرف میزنی؟ میگم نه. بچه‌ها داشتن در موردت حرف میزدن منم شنیدم. میگه غیبت میکردن؟ میگم نه، ذکر خیرت بود. میگه چی؟ میگم گفتن جات خالیه. میگه بقیه هستن. میگم اونا که هزینه‌ها رو تقبل نمی‌کنن. :دی میگه اینا و اونا رو ول کن. مهم تویی که نگرانم بودی. میگم فکر کنم از وقت خوابت گذشته، فردا هم که امتحان داری. شب به خیر. میگه مراقب خودت باش ولی نگرانم بودی…

اولین تجربه‌ی شعر نو! ;)

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 94
  • بازدید کننده امروز : 39
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 113
  • بازدید ماه : 359
  • بازدید سال : 3516
  • بازدید کلی : 9785
  • کدهای اختصاصی